#سرآغاز_یک_احساس
#سرآغاز_یک_احساس_پارت_26

شاید بتونی عکسمو عااااشق کنی

هییی اشک تمساح میریزی ک چی بشه

شبو روزات باید باهم یکی بشه

البوم عکسامونو قیچی میکنم

تموم عکساون باید تکی بشه

( هستی )

از توی ایینه دیدم ک اون مازاراتی زرد داره میاد دنبالمون

_هستی: بچه ها پسرا پشت سرمونن

_طناز: واای نکنه بخوان دنبالمون بیان

_مهسا : ن بابا مگه بیکارن لابد مسیرمون یکیه

_هستی: راس میگه

دیگه حوصله داد زدنای تتلو نداشتم چون اهنگای غمگینش داش میخوند هرچی هم عوض میکردم ب اهنگ شاد نمیرسید این یکی ک نوبرش بود اهنگ داد نزنش هییی بلند بلند میخوند رو مخ من نقاشی میکشید

_هستی: پری بزن اهنگ علی عبدالمالکی

_مهسا: عع هستی نکن دیگه

_ هستی : بسه دیگه از ظهر تاحالا داریم ب اهنگ امیرخان گوش میدیم

راسشو بخوایین جرات اینکه بگم صداش رو مخم داره اسکی میره رو نداشتم چون میدونستم زنده ام نمیزاره مهسایی ک ب خاطر اینکه مامانش ب تتلو گفته بود پسره ی نره خر دعوا کرد با مامانش و ی هفته از خونه قهر کرد احتمالا منو میکشه

وااای هیچ وقت اون ی هفته رو یادم نمیره اینقدر گریه کرد دیگه چشماش باز نمیشد اومده بود خونه ی ما.. شب و روز گریه میکرد اخرش عصبی شدم و بهش گفتم مگه بابات مرده؟؟؟؟ درکمال تعجب گف: اگه بابام میمرد کمتر گریه میکردم و ناراحت بودم ... مهسا باباشو خیلی دوس داش اما خووووب این پسره تتلو رو از اونم بیشتر میخواس

هیچ کدوممون نمیتونستیم درکش کنیم ک چرا عاشق ی خواننده ای ک حتی تا حالا ندیدتش شده باشه

_پریناز: هک هییییی..چ چراغ طولانیه

_هستی: اصن حوصله چراغ قرمزو ندارم

_پری: هستی کدوم اهنگشو بزارم؟؟

_ هستی: ب درک

_ پر: اها اوکی

و بعد چن لحظه گف بفرمایید اینم اهنگ


romangram.com | @romangraam