#سهم_من_از_با_تو_بودن_پارت_75

... لبخند زدم : نبود گناهش گردن خودتا

!! کلافه شد : امان از دست تو ، باشه گردن من

... نی را به لبم نزدیک کردم : چه راحت گردن می گیری

جرعه ای نوشید و نگاهم کرد . نگاهم به بستنی درون لیوان بود : با این

همه گناه چجوری می خوای جواب خدا رو بدی ؟؟

دستمالی برداشت و دهانش را پاک کرد : تو فقط گناهامو میبینی ؟؟

. ــ اگرم خوبی دیدم اونقدر کم بوده که به چشم نیاد

ــ تو غصه ی منو نخور هرکسی رو تو گور خودش می خوابونن ، در مورد

! چیزی هم که نمی دونی قضاوت نکن

حوصله ی کل کل یا بگو مگو و توجیه و قانع کردن او را نداشتم . ماشین

. را روشن کرد

. ــ در مورد نرفتنت سر کار جدی گفتما

آرام بود من هم آرام پاسخ دادم : وکیل و چیزایی که گفتم ... هیچ کدوم ،

! جدی نبود

به طرفم برگشت و نگاه به سوال نشسته اش را به چشمانم دوخت . ادامه

دادم : مطب یه خانوم دکتره ... به منشی نیاز داره ... اکثر روزا صبح شنبه

. و دوشنبه هم که صبح کلاس دارم عصر می رم اونجا

تغییری در صورتش ندیدم : خب ؟ کجاست ؟


romangram.com | @romangram_com