#سهم_من_از_با_تو_بودن_پارت_71

اخمم پررنگ شد : پیش مرگم بشی...مثه اینکه خیلی خوشت اومد از

ُمردنم حرف زدم؟

اینبار اخم کرد : غلط کردی حرف از مردنت زدی . تکرار کنی تو دهنی می

!خوری ! هی هیچی نمی گم پروتر می شی؟

! چشمهایم گرد شد زیر لب گفتم : دیوونه

.شنید و به نشنیدن زد . رو گرداندم سمت پنجره

ــ گفتی کار پیدا کردی؟

.ــ آره

ــ کجا؟

ــ بگم که بیای کاری کنی که اخراجم کنن؟

.ــ یعنی نگی من نمی تونم بفهمم کجا ؟ !بهتره نه منو اذیت کنی نه خودتو

راست می گفت چه کاری بود این کل کل بچگانه که محل کارم را لو نمی

دهم؟ بگویم و خودم را راحت کنم اما...بگذار کمی بازیش دهم !به تلافی

.زورگوئی هایش

به طرفش برگشتم : راستش تو دفتر یه وکیل ، توخیابون (...) منشی شدم

!وکیله جوون خوبیه ...به نظر می رسه خیلی آقا و با شخصیت باشه

نگاهم به نیم رخش بود انقباض فکش را به وضوح می دیدم . فشردن

لبهایش بهم بار دیگر توجه ام را به آن چال جلب کرد...به نظرم با نمک آمد .


romangram.com | @romangram_com