#سهم_من_از_با_تو_بودن_پارت_66

مقابلم ایستاد : پس کجا بودی ؟

من هم اخم کردم و بی آنکه نگاهم را از نگاه بازجویانه اش بگیرم خونسرد

... گفتم : به تو مربوط نیست یه جا کار پیدا کردم

... دندان به هم سایید : ریحانه

ــ من هر جا که دلم بخواد و تشخیص بدم خوبه می رم کار می کنم .. به

هیچ احدی هم ربطی نداره به خصوص به جنابعالی ، چون هیچ نسبتی با

! من نداری ..کی می خوای بفهمی اینو نمی دونم

نگاهش را روی صورتم گرداند : که اینطور ؟ وقتی اسمت اومد تو

شناسنامه م و همه کاره ت شدم می فهمی که نباید بدون اجازم آب بخوری





! پوزخند زدم : مبارکه

بار دیگر از او گذاشتم . صدایش را شنیدم : دنبال خونه ام ... خودتو آماده

. کن واسه ازدواج

لحنش قاطع بود . دلم لرزید اما نشان ندادم تغییر حالم را فقط بر سرعت

گام هایم افزودم . کلید انداختم و به درون رفتم ... محال بود " ! مگه تو

" خواب ببینی

بچه ها در حیاط بازی می کردند . هر سه سلام گفتند و رها در آغوشم


romangram.com | @romangram_com