#سهم_من_از_با_تو_بودن_پارت_63
. ــ برای اینجا نیست ، مطب پزشکه
ــ خب ؟
. نگاهم کرد : مطب خانوم مالکی
ــ این نزدیکیه ؟
. ــ بله
چرا درست حرف نمی زد ! اخم کردم : منشی گرفتن ؟
. بی حوصله گفت : نه خانوم . تازه این آگهی رو زدند اینجا
ــ میشه آدرس دقیق بدید؟
... بی حرف بلند شد و از پشت میز بیرون آمد و تا دم در رفت : ببینید
. رفتم کنارش تا ببینم
با دست اشاره کرد و تابلویی را که آنطرف خیابان چند متر پایین تر بود
. نشام داد : اونجاست
. ــ ممنون
! اگر می شد خیلی خوب بود قیافه ی عطا حسابی دیدنی می شد
به راه افتادم . چند دقیقه بعد در مطب بودم .زیاد شلوغ نبود . خانومی
. حدودا سی و دو سه ساله پشت میز بود : سلام خانوم
. لبخند زد : سلام عزیزم
... ــ ببخشید گفتن اینجا به منشی نیمه وقت نیاز دارن
romangram.com | @romangram_com