#سهم_من_از_با_تو_بودن_پارت_45

. ــ واسه راحتی تو گرفتم

... ــ عه ؟ من فکر کردم تو قمار بردی . حلال کن فکر نامربوط کردم

. خندیدم

. بالاخره اخم کرد : زبون درازتو یه روز کوتاه می کنم ، دور نیست اون روز

... ــ باشه منتظر می مونم اون روز بیاد

دستم را باکلافگی تکان دادم : الانم که دیدی اینجا مثه اون خونه که توش

. زندگی می کنم منبع فساد نیست .. خیالت راحت ، پاشو برو

نگاهش تا عمق چشمانم رفت : خودتم می دونی در مقابلت خیلی صبوری

می کنم ، چون واقعا خاطرتو می خوام ، بهتره سوء استفاده نکنی ، ساعت

. 7دم در منتظرم

. برخاست : میبینمت

. با نفرت نگاهش کردم . لبخند حرص درآرش کنج لبانش جا خوش کرد

. گفتم : وقتتو واسه من بی خود هدر نده ، من با تو نمیام

. آرام پلک زد : میای

. لبخندش پررنگ تر شد . چرخید و پشت به من به راه افتاد

نفسم را که نمی دانم ازِکی حبس شده بود پف کردم . کلافه ام می کرد ؛

زور می گفت اما من هم تا جایی که می توانستم زیر بار نمیرفتم و

. کارهایش را تلافی می کردم


romangram.com | @romangram_com