#سهم_من_از_با_تو_بودن_پارت_26
. سرم به شدت گیج می رفت و حالت تهوع داشتم
ــ چطوری ؟
. چشم بستم : تو نباشی خوِب خوبم
... دستش را روی دستم گذاشت : نمی خواستم اینجوری شه
دستم را با غیض کشیدم و نگاهش کردم : اما شد .. دفعه ی بعد معلوم
... نیست می خوای چه بلایی سرم بیاری
... نگاهم می کرد : توام مقصر بودی
قمار و بند و
ــ تقصیرم چی بود ؟ آوردن یه زن (...) تو خونه ؟ راه انداختنِ
ِ ؟یه مشت بدتر از خودمو تواون خونه که زن و بچه زندگی می
"
بساط"
... کنه جمع کردم ؟ آره من مقصرم
نگاهی به بیرون انداخت و تشر زد : صداتو بیار پایین... مواظب بینیت
! باش دوباره خونریزی نکنه
پر بودم . لبریز از درد و بغض : از کی می ترسی ؟ از غریبه ها ؟ از چی ؟
romangram.com | @romangram_com