#سهم_من_از_با_تو_بودن_پارت_190
... نکنه ؟ گوشه ی لبشو پاره کرد
ــ داییت که دید چیزی نگفت ؟
ــ میشه نگفته باشه ؟ بیچاره مادرم که هم باید وجود عزتو تحمل کنه هم
! سرکوفت هایی که به خاطر اون بهش می زنن
! ــ اون همیشه هم بد نیست
. ــ من که یادم نمیاد خوب بوده باشه
ــ واسه همین مادرت دیشب گفت نیام دنبالتون ؟
نگاهی به نیم رخش انداختم حواسش به رانندگیش بود : حتما همین بوده
... !تو چرا به این زودی اومدی ؟ می ذاشتی
! ــ می دونستم کلاس داری
همان حس بود اما خیلی شدید نبود ! فقط می دانم خوب بود ... اما به کام
خودم تلخش کردم : دیگه با این خط تماس نگیر برگشتن عوضش می کنم
.
! انتظار این حرف را نداشتم : عوض کن
نگاهم خیره ماند ... گفت عوض کنم ؟؟
,
برگشت و نگاهش تا عمق چشمانم رفت ... به صورتم دقیق شد : به کدوم
سازت برقصم ؟
romangram.com | @romangram_com