#ساده_نیست_پارت_99


وایستادم سرجام که با همون لنگای درازش خودش رو بهم رسوند و من دوباره با جیغ_جیغ به راه افتادم. دوباره به عقب برگشتم و نگاهش کردم، در همون حال گفتم:

- بابا اگه مسئولین مملکت انقدر مثل تو کنه بودن الان دنیا بهشت بود ها، گیری دادی به من ولم کن به خدا من خوشمزه نیستم.

با تموم شدن حرفم با ضربه به یه جسم محکم برخورد کردم که باعث شد آخی بگم و دست به سر میرغضب نگاهش کنم. با دیدن کارن که با لبخند بهم خیره بود گفتم:

-نمی بینی دارم از سوسکه فرار می کنم؟ چرا میای جلوم؟

لبخند روی لبش بیشتر کش اومد و با دست به پشت سرم اشاره کرد، با تعجب برگشتم عقب و با دیدن سوسکه که مثل قاتل ها داشت نزدیکم می شد جیغ فرا بنفشی کشیدم و ناخودآگاه از سر و کول کارن بالا رفتم تا دستش بهم نرسه.

-آیی دختر چیکار می کنی؟ آخ کمرم.

بدون اینکه چشم از سوسکه بگیرم کوبیدم توی سرش و گفتم:

-هیس حرف نزن، مگه من چند کیلو ام؟ همش پنجاه و هفت.

سرش رو کج کرد و چپ_چپ نگاهم کرد.

-جات راهته؟

نگاهم رو از سوسکه گرفتم و به چشم های کارن دوختم:

-ها؟

تک خنده ای کرد و گفت:

-اومدی توی بغل من، راحتی؟

آب دهنم رو قورت دادم و متعجب یه نگاه به سوسکه که کلا راهش و کشید رفت و یه نگاه به پاهایی که دیگه روی زمین نبود و یه نگاه به چشم های خندون کارن کردم. اومدم پاهام رو بذارم زمین که دستش حلقه شد دور کمرم و کنار گوشم گفت:

-کجا کوچولو؟

اخمی کردم و گفتم:

-خونمون، کجا می خوام برم؟

پوزخندی زد و گفت:

romangram.com | @romangram_com