#ساده_نیست_پارت_94


چشم غره ای بهش رفتم که با خوردن باد سردی به صورتم شال روی گردنم رو روی سرم کشیدم و با قیافه پوکر خیره نگاهش کردم.

جلوی ماشین که رسیدیم من رو روی زمین گذاشت و در رو برام باز کرد و با فشاری به داخل پرتم کرد.

آخی کردم و غریدم: انگار اسیر گرفته بیشعور.

لبخندی زد و گفت: خود اسیری الان.

در رو بست و بعد مدتی در راننده باز شد و کنارم جا گرفت.

***

با صدای جیغ لاستیک ها که نشون از تموم شدن مسیر می‌داد با سرعت پیاده شدم و بی توجه به ونداد، سمت ویترین ها حرکت کردم که دستم از پشت کشیده شد و توی مشت هاش قرار گرفت.

آخی کردم و سعی کردم مچم رو از بین دست هاش بیرون بکشم که بیشتر فشار داد و غرید: تقصیر منه که آزادت گذاشتم، راه بیوفت ببینم.

بدون اینکه ولم کنه دستم رو می کشید، لامصب انقدر فشار می داد که کم_کم داشت اشکم در می اومد اما بمیرم هم گریه نمی کنم. پسره مزخرف بعد می گم دلم می خواد بمیری بهش برمی خوره.

پشت یه ویترین وایستاد و به معنای واقعی کلمه به داخل پرتم کرد. با دیدن پسر جوونی توی مغازه که با لبخند بهمون خیره بود اخمی کردم و سرم رو پایین انداختم. صداش بلند شد: به به آقا کا... ام چیزه اسمت چی بود؟

با چشم هایی گرد شده سرم رو بالا آوردم و به ونداد عصبی خیره شدم. وا این الان مثلا دوست ونداده؟ چرا اسمش و نمی دونه؟

ونداد که از نگاه متعجبم کلافه شده بود، لبخند مسخره ای روی لبش نشوند و گفت: تازگی ها توی پاساژ با این آقا آشنا شدم، اینه که هنوز اسمم رو یاد نگرفته.

بعد برگشت سمت پسر و ادامه داد: ونداد بودم، یادت اومد؟

با دهن باز به چشم و ابرویی که واسه پسر می اومد نگاه کردم. وا خب الان مثلا پسره اگه نمی شناختت چرا داشت یه اسم دیگه می گفت؟

کا... کا مثل کامران، کاوه، کا... کا... هین کارن! نه چرا کارن؟ یعنی اسم دیگه ای داره؟ یعنی با اسم کارن داره کار می کنه؟ یا اسم واقعیش کارنه؟ نکنه خود کارنه؟ داره به من دروغ می گه؟ یعنی کارن همون خلافکاریه که دنبالشن و حالا به راحتی از دست بابام در رفته؟

هین. با دهنی باز داشتم نگاهش می کردم که لبخند مسخره ای زد و گفت: تو می تونی انتخاب کنی آوا. برو لباس ها رو نگاه کن منم با این دوستمون یکم گپ بزنم.

انقدر توی شک بودم که با همون دهن باز سری تکون بدم و به سمت لباس ها پرواز کردم.

خب اگه این همون کارن باشه پس چرا صداشون باهم فرق داره؟ وا آوا تغییر صدا خیلی راحته همون طور که تغییر چهره هم راحته. عه، پس بگو چرا انقدر مهربونه ها، مگه می شه یکی که مثلا من رو خریده انقدر آدم باشه و آزادم بذاره؟ نمی شه دیگه.

ایش یعنی این همه مدت خودش کنارم بوده؟ یعنی دیگه اکیپ پلیسی نیست که من رو از دست این ها نجات بده؟ اه اه! چقدر اسکول بودم که حرف اون کارن قلابیه رو باور کردم ها. مگه من این رو گیر نیارم، می زنم شتکش می کنم!

romangram.com | @romangram_com