#ساده_نیست_پارت_66
چشم هام گرد شد که پوزخندش تبدیل به لبخند عمیقی شد.
-زود هم وا می دین، تا همین الان داشتم فحش نوش جان می کردم اما با یه کلمه همه اش دود شد رفت هوا!
پوکر نگاهش کردم و یه فحش آبدار بهش دادم که با لبخندی که سعی داشت پنهونش کنه تا به دندون نما تبدیل نشه، ادامه داد:
-و از لب های جمع شده ات مشخصه همین الان هم یکی دیگه نوش جان کردم!
پوفی حرصی کشیدم و سعی کردم ذهنم رو خالی از هر چیزی کنم و فقط به جمعیت نگاه کنم.
خودش رو به سمتم خم کرد و کنار گوشم زمزمه کرد.
-نگرانش نباش، نمی ذارم از اینجا ببرنت، حتی اگه مجبور شم هویتم رو فاش کنم.
با چشم های مشتاق، دست به چونه خیره شدم به چهره ای که این روزها فهمیدم بدک نیست، به دل می شینه!
چی چی و بدک نیست؟ خیلی خلی آوا، صد در صد اگه بره بیرون و لب تر کنه هفت صد تا دختر می ریزن سرش و اونجاست که تو محتاج آهنگ (کی کی تی ام بکس) می شی. باید عین این بدبخت بیچاره ها بشینی و با قیافه زار بخونی.
《من، از سر تا پا فنتم فن پیج هیکلتم》
دندون هام رو بهم فشار دادم و چندش وار سرم رو پایین انداختم، خیلی از همین تی ام بکس خوشم میاد که حالا بشینم آهنگش رو واسه ی این چغندر بخونم؟ صد رحمت به چغندر قربونش بشم، یه فایده ای که داره.
یعنی می گی این بشر فایده نداره؟ خوبه همین چند دقیقه پیش از بین اون لاشخور ها نجاتت داد!
حرصی از دست خودم و افکار مالیخولیاییم، نفس عمیقی کشیدم که با خنده گفت:
-چی شده خانوم؟ باز خود درگیری مضمن پیدا کردی؟
چنان با سرعت سرم رو بالا گرفتم که تا دو دقیقه مجبور به مالیدنش شدم و بعد خوب شدن، با چشم های به خون نشسته، زل زدم به چشم هاش و گفتم: خودت خود درگیری مضمن داری، بی تربیت!
شلیک خنده اش به هوا رفت که با چشم غره ی شدید از جانب من به سختی لب های محترم رو به وصال رسوند و با ته چهره ی پر خنده خیره نگاهم کرد.
وای خدا، چرا روش رو اون وری نمی کنه؟ چرا صاف زل زده توی چشم هام؟ نه، من از خیره نگاه کردن متنفرم. تا سه میشمرم روش رو اون ور نکرد یه چی می پرونم.
یک، با لب های جمع شده و چشم های ریز شده از خنده، نگاه می کرد.
دو، به خاطر خیره نگاه کردن من چشم هاش به حالت عادی برگشت.
romangram.com | @romangram_com