#ساده_نیست_پارت_59


ادایی واسش در آوردم که یهو جدی شد.

-حدت رو حفظ کن!

آب دهنم رو قورت دادم و منتظر موندم که با دست به پسره گوشه ی سالن اشاره کرد، میکروفن به دست به جمعیت خیره بود و مشخص بود که همون دی جی مجلسه.

-برو پیشش تا کمکت کنه.

سری تکون دادم و نگاهی به کارن انداختم که به نشونه برو سری تکون داد. پسره ی مزخرف مگه من منتظر دستور جنابعالیم که اجازه صادر کنی؟ دارم می گم تو هم بیا، نفهم بدبخت! اه، ایش، دارم دیوونه می شم.

کلافه دستی به موهام کشیدم و سعی کردم از بین اون همه آدم و اون محیط خفناک آور سمت پسره برم.

بهش که رسیدم نگاهی بهم کرد و با لبخند گله گشادی گفت:

-جانم خانوم کوچولو؟

پوکر نگاهی به ریخت و قیافه اش کردم. موهای فرفریش با نمکش کرده بود، حتی چهره ی با مزه ای هم داشت. ابروی های تمیز اما نه خیلی ناجور، چشم های نافذ مشکی و بینی مناسب با اجزای صورتش همراه با چال گونه ای که وقتی لبخند زد دیده شد.

با این همه خوب بودن، ذات که خراب باشه بیرونش چه منفعتی داره؟

بیخیالی گفتم و رو بهش ادامه دادم.

-آهنگ جدید سراغ داری؟

خنده ای کرد.

-مگه می شه نداشته باشم؟

سری تکون دادم و گفتم:

-آروم هم باشه!

یه تای ابروش بالا پرید.

-واسه ی یه همچین مجلسی؟

سعی کردم مثل بیشتر اوقاتم جدی رفتار کنم.

romangram.com | @romangram_com