#روژان،_قربانی_یک_رسم_پارت_77
- چه خبر اینجا
از صدای فریادم دستاشون شل میشه و دست های دایه رو ول میکنن
- کیاوش خان
- گفتم چه خبره اینجا
- به به کیاوش خان
..... و چند تا زن دیگه از راهرو می یان بیرون . ریخت و وضعشون مرتب نیست . زن کنار دستش داشت نفس نفس میزد و همونجوری چادر رو سرش مرتب میکرد . اونجا چی کار میکردند
اخم میکنم
سرمو سمت دایه میگیرم
- چه خبر اینجا ؟
دایه سرش و تکون میده و با گوشه ی روسریش اشک هاشو پاک میکنه . از حرکت دایه نفهمیدم چی شد .
- خوب دست مزدی فامیلی رو دادی
- یکی به من بگه چی شده ؟ تو خونه من چی کار میکنید ؟
دایه میره سمت راهرو ، بدون حرف ، بدون توضییح و بعد ناپدید میشه .
- آوردی اینجا که خانومی کنه ، نه ؟
اون ، خدای من ...
romangram.com | @romangram_com