#روژان،_قربانی_یک_رسم_پارت_53

- نگفتم که تو کاری میکنی ، برادر تو یکی از پسر های ایل و کشته ، صد تا دشمن داری دختر جان

- خوب من ، یعنی من اومدم تا این ....

- تو اومدی تا دعوا تموم بشه ولی نمی تونی داغ دل مادر و کم کنی . نمی تونی داغ اولاد و تو دل پدر و مادرش کم کنی . نمی تونی یاد پسر رشید ایل و کم رنگ کنی دختر جان

- مادر ؟ اولاد ؟

- دختر جان حواستو جمع کن ، درسته که میر حسین و کیاوش خان گفتن که می تونی هر کاری بکنیی ولی توام حواست به کارات باشه ، یه وقت پاتو از گلیمت درازتر نکنی

- من به خدا هیچ کاری نمی کنم

- می دونم ، ولی شیطون بیکار نمیشه

- یعنی همه جا دنبالمن

- فقط تا وقتی که اعتماد میر حسین و جلب کنی

دوباره می شینم رو صندلی ، از حرف هایی که شنیدم دو تا شاخ رو سرم سبز شده ، مراقبمم تا کاری نکنم وای خدا من چطوری می تونم به مثل سابق زندگی کنم ، وقتی می دونم کسی هست که مراقبمه .

میر حسین از آقابک بدتره . ولی نه ، اون نمی خواد خون و خونریزی دوباره شروع بشه وگرنه من و چه به مراقب ، اصلا من واسه اونا چه اهمیتیی میی تونه داشته باشم ، من فقط یه خون بس ، یه دختری که اومده تا جلوی خون و خونریزی رو بگیرم .

- نمی خواد بترسی ، تو که نمی خوای به شوهرت خیانت کنی ؟

- من ... شوهر ... کی ... خیانت ..؟

- دختر جان هول نکن .

- به خدا من کاری نمی کنم


romangram.com | @romangram_com