#روژان،_قربانی_یک_رسم_پارت_45

قبل از اینکه گلسا رو بغل کنم چند ثانیه نگاهش میکنم . گلسا خوب بود ، زیاد خوب بود ، فهمیده بود ، اعتمادی که به گلسا داشتم به کس دیگه ای نداشتم ، گلسا فوق العاده مهربون و کاردان بود . گلسا همیشه تو سختی ترین حالات ممکن بهترین تصمیم ها رو می گرفت و الان من تو بدترین موقعیت زندگیم بودم ، بدترین .

- دخترا جان دوستاتو سرپا نگه داشتی چرا ؟

با صدای دایه سرمو برمیگردونم و به دایه که داره می ره سمت آشپزخونه نگاه میکنم . خوشحالم که دایه اجازه داد تا بچه ها بیان .

- ببشینید

خودم میرم و کنار می شینم و نگاهشون میکنم

ترانه سرشو سمتم کج میکنه

- کوش پس ؟

با تعجب میگم :

- کی ؟

- شوهرت

چشمام گرد میشه . گلسا خیلی آروم ولی با اعتراض اسم ترانه رو صدا میکنه

- خوبی ؟

- می بینی که اوضاع منو ، خیلی خوبم

خوبم ، خیلی خوبم ، بهترین از این نمی تونم باشم .

خیلی آروم اینا رو به گلسا میگم


romangram.com | @romangram_com