#روژان،_قربانی_یک_رسم_پارت_41
- دایه گفت می تونی دوستاتو ببینی ، فکرشو بکن
- سکته نکنی از خوشحالی
- سکته چیه ، دارم میمیرم از ذوق
- خوبه ،همدیگرو ببینیم خیلی بهتر میشه حالت
- کی می یاید ؟
- آدرس و اس کن
- آدرس ندارم که .
- نگرفتی مگه ؟
- یادم رفت
- اشکال نداره ، برو بگیر اس کم واسم بعدازظهر اونجایم
- باشه
در راهرو رو باز میکنم و با خیال راحت میرم سمت پذیرایی ولی دایه اونجا نیست برمیگردم سمت راهرو دمه اتاقش می ایستم . بعد از اینکه دایه گفت کیاوش صبح ها میره بیرون و شب ها می یاد البته خیلی کم بعدازظهر هام می یاد خونه خیالم راحته که کسی خونه نیست .
در میزنم
- بیا تو دختر جان
در و باز میکنم و سرمو می برم تو اتاق
romangram.com | @romangram_com