#روژان،_قربانی_یک_رسم_پارت_40
با اینکه صبحانه خیلی خوردم ولی با این میزی که دایه چیده اشتهای آدم باز میشه .
- با آقا صحبت کردم ،
همه ی بدنم گوش میشه تا حرف های دایه رو بشنوم
- گفت مشکلی نداره . فقط گفت من حرف هامو یه بار تکرار میکنم
فهمیدم منظورش میر حسین
- متوجه شدی ؟
- بله
- می تونی بری وسایلتو بیاری
- دوستام چی ؟
- اول باید دوستاتو ببینم ، اونوقت میگم باهاشون بگردی یا نه .
- چشم ، چشم ، میگم تا بیان و شما ببینیدشون .
بعد از اینکه نهار رو میخورم با خوشحالی می رم و به گلسا زنگ میزنم .
- الو
- گلسا گلسا گلسا
- چی شده ، خوشحالی ؟
romangram.com | @romangram_com