#روژان،_قربانی_یک_رسم_پارت_23

سرمو تکون میدم و به اتاق اولی که دایه گفته بود نزدیک می شم و در باز میکنم و داخل می شم .همین که در و می بندم کنار دیوار می شینم زمین . پاهامو تو بغلم جمع میکنم و سرمو میزارم رو زانوهام و چشمامو می بندم .

خودم هنوز باور نکردم این چیزا رو . واقعا هنوز تو شوکم ، چطوری تونستن این کارو با من بکن ، یعنی حتی فکر نکردن من چیکار کنم . اشک هام می یاد پایین انقدرهق هق میکنم که کم کم جونم داره در می یاد .

چرا خودم هیچ کاری نکردم . کردم مگه خودکشی نکردم.

هنوزم وقتی اون صحنه یادم میوفته ترس همه وجودمو میگیره . باید با آقابک حرف میزدم ، ولی ترس اجازه نمیداد .اون حتی نذاشت من یه کلمه حرف بزنم اون حتی متاسف نبود .

چرا ، مگه اونا خدا رو قبول ندارن خدا هم این همه بین بنده های فرق نمی زاره که اینا میزارن . منم بچه ی اونا بودم ، حتی فکر نکنم الان نگران من باشن . دلم میگیره ، واسه خودم ، واسه داشتن خانواده ای که حتی ذره ای به من اهمییت نمی دن ، دلم میگیره واسه آینده ای که می تونستم داشته باشم ، دلم میگره واسه خودم که تو رویاهام دنبال شاهزاده ای می گشتم که الان دیگه هیچی رویایی ندارم . خالی ام خالی تر از هر زمان دیگه . خالی تر از زمانی که وقتی بچه بودم آقابک به خاطر اینکه به صورت رادمهر زده بود بهم سیلی زد ، به صورت یه بچه ی چهار ساله که تو بازی بچه گانه اش جر زنی کرده بود . خالی ام خالی تر از وقتی که وفتی بچه ها رو با پدر مادرشون میدیدم که از مدرسه می رفتن ولی من می موندم تا تعطیلات تابستون هر سال . خالی ام خالی تر از اون روزی که فهمیدم پزشکی تهران قبول شدم و باز هم تنها بود .. خالی

دلم میخواد الان بچه ها کنارم باشن . تو این چند سال که اومدم تهران و وارد دانشگاه شدم تنهام نذاشتن ، حس دوست داشتن و کنار اونا یاد گرفتم . کنار اونا احساس کردم که واسه دیگران اهمییت دارم ، کنار اونا لذت و خوشی این دوران و حس کردم .

خیز برمیدارم سمت کیفم و گوشی مو برمیدارم و روشن میکنم . باید بهشون بگم که ازدواج کردم . هه ، ازدواج نه خون بس شدم .

- من ازدواج کردم

پیام و به گلسا می فرستم . می دونم که فوری بهم زنگ میزنه . گلسا از بین بچه ها تقریبا از همه عاقل تر و خانم تر بود و هر وقت واسه هر کدوممون مشکلی پیش می یومد با راه حل های اون حل می شد .

چند دقیقه میگذره که گوشیم می لرزه .. اسم گلسا داره رو صفحه خاموش و روشن میشه.

- سلام

- سلام ، خوبی دختر ، این چی بود اس ام اس داری ، بچم افتاد که

با بغض صداش می کنم

- گلسا

- چیزی شده روژان ،حالت خوبه ؟


romangram.com | @romangram_com