#روژان،_قربانی_یک_رسم_پارت_20
- کیاوش داری خودتو از بین میبری پسر
- میگی چی کار کنم ، اون از یه طرف ، بهارو چی کارش کنم ، بفهمه بیچاره ام میکنه .
- اولا که مجبور بودی، عاشقش نشدی که . بهارم اگه بهت علاقه داشته باشه درکت میکنه
در آسانسور باز میشه همونجوری که میرم داخل میگم
- نمی دونم والا ، تو چه هچلی گیر کردم
- حالا قرار که بیاد این خون بس
- فکر کنم امروز فردا برسن ، حالا خوبیش اینه که دایه ام می یاد اگه تنها بودم واقعا نمی دونستم چی کار کنم .
....
- بله
- سلام کیاوش خان
- سلام دایه جان
- پسرم ما رسیدیم ، زنگ زدم ببینم خونه ای ما اومدیم پشت در نمونیم.
- داشتم میرفتم بیرون ولی کلیدها رو میدم به نگهبانی می تونید از اون بگیرید
- باشه پسرم برو به کارت برس
دوست نداشتم وقتی می یومدن خونه ، خونه باشم . حتی دوست نداشتم ببینم چه شکلیه از این دخترایی که با تربیت ایل بزرگ شدن اصلا خوشم نمی یاد چه برسه به اینکه بخوام همسرم باشه ..
romangram.com | @romangram_com