#رز_سیاه_پارت_63
_نمیخوای چشماتو باز کنی؟'!
_خیلی درد دارم چشمامو که باز میکنم سرم صد کیلو میشه و دنیا دور سرم میچرخه.
_سابقه میگرن داری؟
_نه
_این درد های بیموقعه و یه هویی عجیبه.
_شاید.
_یه علتشم فشار عصبیه. انقدر به خودت فشار نیار دختر خوب.
اروم از لای چشم بهش نگاه کردم. هنوزم چشماش سرخ بود. یکی نبود بگه خودت تو فمر چی بودی که تا صبح کپه مرگتو نزاشتی! لبخند دل فریبی زد. در جوابش یه لبخند محو زدم که بیشتر شبیه خر خودتی بود!
چهره اروم و معصومی داشت یه لحظه فقط یه لحظه دلم بحالش سوخت!
اما خیلی سریع حسم جاشو به نفرت داد. مگه اون بابای اشغالش دلش واسه من سوخت که من حالا به پسرش رحم کنم؟!
گناه من چی بود؟
شباهت به مادرم!؟ دلیل مسخره ای برای این عذاب من بود.
رز سسسسیاااه🌠, [۲۹.۰۹.۱۷ ۰۱:۵۶]
[فوروارد از کانال صلیب عشق]
#پارت107
_رز
با همون چشم بسته گفتم
_هوم..
_تو چند سالته؟
_مامانت بهت نگفته خانوما رو دوتا چیز حساسن!
خندید.
_چرا گفته روی وزن و سنتون حساسین.
_پس واسه چی میپرسی؟!
_همینجوری!
_نه خیر! ادمی که میدونه که نباید یه چیزو به زبون بیاره
و بازم به تکرارش میکنه مرض داره میدونی مرررض.
خندید
_رو اب بخندی !مگه جک میگم؟
_خب حالا راه نداره به سوال من جواب بدی؟
_نوچ نداره .زبون به دهن بگیر بچه سرم درد میکنه.حرف میزنی انگار با چکش میکوبن تو ملاجم.
_باشه ساکت میشم ولی به این نتیجه رسیدم که تو یه پیر زنی!!!
چشمام گرد شد!این الان چی گفت!؟؟؟
سریع سیخ نشستم که درد وحشت ناکی توی سرم پیچید
_اخ مامان سرممم..
_چیشد خوبی؟
_به من دست نزن !پیر زنم خودتی بیتربیت من فقط۲۰سالمه.
خندید
با دوتا دستم سرمو ماساش دادم
_ای کووووفت نخند
_رز
دندون هامو روی هم فشار دادم
_هاااان
_تو با خوان دوستی!
یا خدا !این امروز چش بود!
دست از ماساژ دادن سرم کشیدم و با تعجب بهش نگاه کردم.
_معلومه که نه!! چی باعث شده این سوال مسخره رو بپرسی؟
_هیچی ..فقط خواستم بهت هشدار بدم. سن کمی داری مونده تا تجربه کسب کنی خوان ادم درستی نیست!
چشمامو ریز کردم و توی چهرش دقیق شدم ..تودلم
زمزمه کردم. ..حسود بدبخت!
تو لازم نکرده منو هوشیار کنی . خبر نداری بلای اسمونی جلوت نشسته!
یه بلایی سرت بیارم که روزی هزار بار ارزوی مرگ کنی.مونده تا از زندگی درس بگیری!مونده تا بزرگ شی حامد کوچولو....
romangram.com | @romangram_com