#رقاص_های_شیطون_پارت_88
سرمو تكون دادم و گفتم:بگو
نفس عميقي كشيد و تند تند گفت:اين دختره هست ترمه .... بچه پررو ... شروين گفته از اين به بعد پيش ما ميمونه و رقص ياد ميگيره تازشم بيشعور ميخواد خودش بهش ياد بده بعدشم ميخواد بذار بياد تو مسابقمونم شركت كنه
با بهت بهش خيره شدم و گفتم:چي؟
با ترس بهم خيره شد و گفت:واي نه باز دوباره قاط زدي؟
پوزخندي زدم و گفتم:نه ..... برا چي بايد قاي كنم منكه سرپرست اين گروه نيستم من فقط يه رقاصم همين
از جام بلند شدم و گفتم:من ميرم حموم ... كاري نداري؟
سرشو برگردوند سمتمو گفت:نه فقط ناهار هيچي نداريما
سرمو تكون دادم و گفتم:بذار بيام يه فكري ميكنم
رفتم سمت حموم و وارد شدم .... بعد از يه دوش مختصر و مفيد حولمو دورم پيچيدم و از حموم خارج شدم
سرم پايين بودو با حوله ي كوچيكم موهامو خشك ميكردم
رفتم روبروي كمدم ايستادم و درشو باز كردم.... يه پيرهن زرشكي آستين بلند به همراه يه شلوار مشكي و لباس زيرام برداشتم
خواستم حولمو از دورم باز كنم كه با صدا چند نفر كه گفتن:واي عجب استيلي
جيغ خفيفي كشيدم و حولمو سفت چسبيدم و برگشتم عقب
سپيده و ساناز و سوگل و سيمين روي تختم نشسته بودن و با چشماي گشاد شدشو بهم زل زده بودن
جيغ زدم و گفتم:شماها اينجا چيكار ميكنين؟
چهارتايي باهم گفتن:اومديم استيل تورو ديد بزنيم
romangram.com | @romangram_com