#رقاص_های_شیطون_پارت_86


لبخندي زدم و گفتم:دارم مجله ميخونم مگه نميبيني؟

لاله ي گوشمو بوسيد و گفت:ميبينم .....اما دوست دارم از خودت بپرسم

با تعجب برگشتم سمتشوگفتم:ديوونه

لبخندي زد و سرشو آورد نزديكمو گفت:ديوونتم خانم كوچولو

لباش رو گذاشت رو لبام و آروم بوسيدتم ..... ازم جدا شد و گفت:ميگم سيما بهتر نيست بريم تو اتاقمون

شيطون شده بود و با شيطنت خاصش بهم خيره شده بود شونه اي بالا انداختم و گفتم:نه همينجا خوبه دارم مجله ميخونم

اخمي كرد و گفت:سيما تو كه ميدوني من ديوونم

سرمو به نشونه ي مثبت تكون دادم و گفتم:آره عزيزم خوب ميدونم تو يه ديوونه تيمارستاني هستي

پوفي كرد و از رو مبل بلندم كرد و كشيدم سمت اتاق

بلند ميخنددم و ميگفتم:ولم كن شروين .... بذار برم ديوونه

منو كشوند تو اتاق و درو بست ...... دستمو از تو دستش كشيدم .... دست به سينه با اخم ايستادم

اومد نزديكم و گفت:خانوم قهري؟

يه نگاه چپكي بهش انداختم و دوباره سرمو برگردوندم

دستشو انداخت زير پامو بلندم كرد و گفت:خيله خب من كار خودمو ميكنم

بچه پررو ....... گذاشتتم رو تخت و روم خيمه زد .... گونمو بوسيد و سرشو گرفت بالا و گفت:بازم قهري؟

سرمو برگردوندم و گفتم:اوهوم


romangram.com | @romangram_com