#رقاص_های_شیطون_پارت_22


دوباره از نو شروع كردم اما خوردم به بن بست امروز نحس ترين روز عمرم بود

ديگه نميتونيم تو مسابقه شركت كنيم ما حذف شديم خدايا اين رسمش نبود هــــــــي

لباسامو درآوردم و مشغول دوش گرفتن شدم...

شير آب رو بستم و حولمو دورم پيچيدم از حموم خارج شدم كه چشمم افتاد به عكسا و كاغذاي روي زمين پوزخندي زدم و شروع كردم به خشك كردن خودم

پوزخندي تو دلم زدم و گفتم:پسره ي عوضي فكر كرده كيه عشق و حالشو كرده الان اومده ميگه عاشقتم هه

لباسامو تنم كردم و كاغذا و عكساي روي زمينو برداشتم گذاشتم سر جاشون

قفل درو باز كردم و ازش خارج شدم از توي پذيرايي صداي صحبت ميومد

آروم رفتم سمت پذيرايي

صداي بچه ها بود

دانيال:ببينين بچه ها ما بايد دوباره باهم باشيم تا بتونيم اين مسابقرو باهم ببريم ما باهم دوست هستيم از اون اولشم قرار بود باهم باشيم

سوگل پوزخند صدا داري زد و گفت:بله كه به لطف شروين جان كنسل شد و ما بوديم كه با نامردي ايشون امروز مسابقرو ناعادلانه باختيم چرا نميفهمين اين مسابقه همه زندگي سيما بود كه شما با پول خريدينش

متوجه حرفاشون نميشدم يعني اينا با پول داورارو خريده بودن يعني ما برنده بوديم

شروين صداش عصبي بود با حرص گفت:خفه شو سوگل سما زن من بود ميفهمي زن من، من دوسش دارم ميخواستم باهم اين مسابقرو ببريم ميخواستم كنار هم باشيم حداقل به زور اونكه ديگه منو نميخواد

ساناز:شروين خفه شو لطفا اگه زنت بود اگه دوسش داشتي چرا خيانت كردي هان؟ميدوني اگه بفهمه تو با پول باعث شدي ما امروز ببازيم چيكار ميكنه عوضي نديدي امروز چه حالي داشت هان؟

واي خداي من باورم نميشه باورم نميشه شروين همچين كاري كرده باشه

سيمين:حق با سانازه اگه دوستش داشتي پس چرا رفتي با اون عوضي هان؟


romangram.com | @romangram_com