#رقاص_های_شیطون_پارت_12
دانيال دست به كمر گفت:ربطش اينه كه جنابعالي سر دسته تنبلا هستي
مهدي خواست چيزي بگه كه اميد با جديت گفت:بچه ها شوخي بسه گروه دخترا خيلي جلو رفتن به نظر من شروين بايد اخلاقشو عوض كنه
بعدم رو به من گفت:شروين تو خيلي شل گرفتي يعني يه جورايي خيلي مهربون بازي درآوردي سيما خيلي بد حال دخترارو گرفته جرات تكون خوردن ندارن
دست به كمر با اخم گفتم:اونوقت تو از كجا ميدوني؟هوم؟
هول شد و گفت:خب خب معلومه ديگه
اوهومي گفتم و بعدم رو به بچه ها گفتم:شما ها ديشب چيزي فهميدين؟
اونام شونه اي بالا انداختن و گفتن:نه
منم شونه بالا انداختم و برگشتم سمت اميد و گفت:خب تو كه ميگفتي با هيچكدوم از دخترا حرف نميزني حتي با سيمين؟پس چطوره كه همه اينارو ميدوني هان؟
با تته پته گفت:خب....راستش....اصلا به شما چه كه من با سيم سيم حرف ميزنم يا نه
با تعجب گفتم:سيم سيم؟؟؟؟؟؟؟
زير لب گفت:منظورم همون سيمين بود
دانيال و سامان و مهدي هر سه از خنده نشستن رو زمين
منم دلمو چسبيده بودمو ميخنديدم
اميد با اخم گفت:مگه چشه
romangram.com | @romangram_com