#پرنسس_مرگ_پارت_43


من:یعنی واقعا اینجا سرزمین تاریکیه؟یعنی..یعنی اینجا همون جاییه که پدرم سال ها آرزوی داشتنش رو داشت؟یعنی...

یهو پرید وسط حرفم:هی هی!چرا همش یعنی یعنی می کنی؟دیگه اینقد عجیب نیست که باعث بشه تو این جوری بال بال کنی!

من:تو که نمی دونی من چقد دوست داشتم اینجا رو ببینم!

رایان:احمق تر از تو ندیدم.واسه چیز های بیخودی الکی ذوق می کنی!

من:اشتر به شعر عرب در حال است و طرب..........گر ذوق نیست تو را کژ طبع جانوری.

رایان:هه.....من وقتی ذوق می کنم که به هدفم برسم.

من:و اون هدف چیه؟

رایان:نابود کردن پدر تو و میکائیل.

من:پدر من و فرمانده لشکر فرشته ها؟اما...چرا؟

رایان:واقعا نمی دونی؟


romangram.com | @romangram_com