#پونه_1__پارت_150
_ شنيدم چي گفتي!
و بعد خيلي آروم به سمت بقيه که با تعجب وايساده بودن و ما رو تماشا مي کردن رفتم.در حاليکه اين سوال توي ذهنم پيش اومده بود که چرا اون بايد ناراحت باشه؟چرا بايد درد داشته باشه و همه رو توي خودش بريزه؟!
به هر حال اون روز روز خيلي خوبي نشد و وقتي برگشتيم خونه توي راه برگشت هيچ کس حرفي نزد.سر راه بارانو که رسونديم خونه شون.آرمين منو هم رسوند و رفت.تا اون روز که تقريبا يه ماه و نيم از اومدن من به خونه ي پدريم ميگذشت اصلا نديده بودم که آرمين اونطور ناراحت باشه.بعد از اون روز هم چند روزي پيداش نشد و نديدمش.حتي بنيامين هم اونجا نميومد که بفهمم حالش چطوره و چرا نيومده.دلم حسابي براش تنگ شده بود اما هيچ جوره نمي تونستم دلتنگيمو بروز بدم .ولي بالاخره بعد از سه روز پيداش شد.يادمه اون روز خودم درو براش باز کردم که به محض اين که چشمش به من افتاد لبخند زد و سلام کرد.درست مثل همه ي وقتايي که شاد بود:
_ سلام پونه خانوم!
با تعجب نگاش کردم و گفتم:
_ سلام.
_ سلام.
و کنار رفتم تا بياد توي خونه.وقتي داخل شد جلوتر راه افتادم که برم توي اتاقم اما صداش مانع شد:
_ پونه خانوم!
برگشتم طرفش:
_ بله؟!
دستشو که توي جيب شلوارش فرو برده بود بيرون آورد و اومد رو به روم وايساد.دستمالمو که توي دستش بود گرفت سمتم و گفت:
_ دستمالت.
دستمو جلو بردم و دستمالو لمس کردم که گفت:
_ خودم شستم و اتوش کردم.
از حرفش خوشم اومد و دلم خواست پيشش بمونه:
_ باشه پيش خودت.
جواب داد:
_ نه ممنون.بگيرش.
دستمالو که گرفتم پرسيد:
_ باران اينجاست؟
سرمو تکون دادم و پرسيدم:
_ مي خواي ازش عذرخواهي کني؟
لبخند زد و سرشو تکون داد.گفتم:
- _توي آشپزخونه ست.
- تشکر کرد و رفت سمت آشپزخونه.خوشحال از اينکه آرمين و باران تا چند دقيقه ي ديگه آشتي ميکنن به سمت پله ها رفتم . در همون حال عطر دستمال رو حس کردم و گرفتمش جلوي بينيم .اما وقتي ميرفتم بالا تو راه با نگين برخورد کردم که بهم تنه زد.تازگيا با هم دعوامون شده بود و من به خاطر بي ادبي و زبون درازيش چند تا ضربه ي کف دست زده بودم به کمرش که ادب بشه.
- بي اعتنا بهش از پله ها بالا رفتم و به اتاقم که رسيدم رفتم تو.اما هنوز درو درست پشت سرم نبسته بودم که يهو صداي محکم بسته شدن در خروجي و صداي سيمينو شنيدم:
- _بهم گفته بودي فقط براي يه مدت کوتاه.ولي نگفتي که...
و صداي پدرو که جوابشو داد:
romangram.com | @romangram_com