#پونه_1__پارت_124


_ پس آماده اي؟

آرمين جواب داد:

_ کاملا.

مژده با لبخند شيطوني گفت:

_ اگه پشيون شدي خجالت نکش. همين حالا بگو...

آرمين خنده ي پر صدايي کرد و گفت:

_ من؟!پشيموني؟حرفا ميزنيا!

مژده چاييشو سر کشيد و گفت:

_خيلي مطمئن حرف ميزني!

آرمين جواب داد:

_ خب معلومه.

چون اومدم ببرم.

مژده خنديد و گفت:

_ عمرا بتوني.

دفعه ي قبلم شانس آوردي همه چي مساوي تموم شد.

آرمين بازم خنديد.بلند و صدا دار:

_ شانس؟!من شانس آوردم يا تو؟!

مژده گفت:

_ الان معلوم ميشه.صبر کن من برم آماده بشم.

و دويد رفت سمت ماشيناي اورراق شده.نويد رفتنشو نگاه کرد و گفت:

_ آي خوشم مياد خواهرم جلوت کم نمياره آرمين.

آي خوشم مياد.

آرمين لبخند زد و گفت:

_ باشه الان که روشو کم کردم بيشتر خوشت مياد.

نويد خنديد و گفت:

_ اوهو.

و امير علي رو به بنيامين گفت:

_ بريم آماده بشيم که الان مسابقه شروع ميشه.

دوستان لطفا پيستو خالي کنين.

romangram.com | @romangram_com