#پیتزا_پپرونی
#پیتزا_پپرونی_پارت_9
- برو جقله. من کار دارم باید برم.
نیایش پایش را روی پله بعدی گذاشت و گفت:
- تریپ مشکی زدی پس بالاخره داری می ری آره؟
سام سری تکان داد و آرام گفت:
- شاید آخرین بار باشه.
نیایش لبخندی زد و گفت:
- سعی کن کلا بی خیال باشی همیشه جواب میده.
سام از پله سرازیر شد و گفت:
- هستم.
نیایش از روی نرده آویزان شد و به او که داشت از پله ها پائین می دوید خیره شد و وقتی از جلوی نگاهش ناپدید شد سلانه سلانه از پله بالا رفت.
موتورش را بدون روشن کردن از پارکینگ بیرون کشید. صدای موتور روشن توی پارکینگ می پیچید و تا طبقه چهارم هم می رفت و حسابی روی اعصاب ساکنین بود. هوای اواسط اردیبهشت گرم تر از چیزی بود که باید باشد. کلاهش را کمی عقب و جلو کرد و سوئیچ را توی جایش زد و بعد هم با یک هندل موتورش را روشن کرد. ولی درست قبل از حرکت از ته کوچه معصومه خانم مادر نیایش و نسترن را دید.موتورش را خاموش کرد و به احترام او پیاده شد. معصومه خانم به او با لبخند نزدیک شد و سام عینکش را برداشت و زودتر سلام کرد:
- سلام خاله.
معصومه خانم لبخند پر مهری نثار او کرد که باعث شد کنار چشم هایش تعدادی چروک حودنمایی کند:
- سلام محمد جان.
معصومه خانم تنها کسی بود که او را محمد صدا می زد.نیمه اول اسمش. محمد سام. بارها گفته بود سام توی دهانش نمی چرخد و خیلی خشک و سرد است. ولی بقیه تقریبا به نیمه دوم اسم او بیشتر عادت داشتند.گذشته ها هم گاهی مادرش وقتی از دستش عصبانی می شد او را با اسم کاملش صدا می زد و با لحن توبیخ کننده ای می گفت:
- محمد سام!
معصومه خانم دست توی کیفش کرد و کاغذی را بیرون کشید و گفت:
- بیا قبض برقت و پرداخت کردم. دو سه بار نبودی قبض آورده بودن این بار اخطار قطع روش بود من دیدم می افتی تو درد سر برات پرداختمش.
سام شرم زده قبض را از دست معصومه خانم گرفت. اینقدر همه چیز برایش بی اهمیت بود که همه این چیز ها را فراموش کرد. به رقم قبض نگاه کرد. بالا بود. مگر چند ماه بود که نپرداخته بود. کاغذ را تا زد و توی جیب پیراهنش گذاشت و گفت:
- زحمت شد. عصر پولشو میارم در خونه.
خودش هم می دانست دروغ می گوید. کجا این همه پول داشت کلا توی جیبش پنج هزار تومن بیشتر نداشت. معصومه خانم لبخند مادرانه ای زد و گفت:
- دیر نمی شه پسرم. از شما به ما کم نرسیده.
سام باز هم شرم زده شد. معصومه خانم در حالی که به لباس مشکی او خیره شده بود با همان صدای گرم و پر مهر گفت:
romangram.com | @romangraam