#پیتزا_پپرونی
#پیتزا_پپرونی_پارت_143
آقای فرخی برای چند لحظه خشک شد. بعد با صدای خشمگینی گفت:
- تو چه غلطی کردی؟
دستش که برای زدن ساحل بالا رفت سام ناخودآگاه خودش را جلو انداخت:
- آقا خواهش می کنم.
ساحل از پشت سام بیرون خزید و پشت یکی از مبل ها سنگر گرفت. با این حرکت سام مرد جری تر شد. یقه سام را گرفت و گفت:
- مرتیکه به چه حقی بلند شدی اومدی در خونه من. فکر کردی لقمه آماده گیر آوردی؟
و سام را محکم به در ورودی کوبید. سام اخم کرده سعی کرد یقه لباسش را از دست او بیرون بیاورد. ولی مرد هم ازاو قد بلند تر بود و هم قوی تر. دست از تقلا برنداشت و با اخم گفت:
- درست صحبت کن.
مرد ولی دوباره سام را از در جدا کرد و این بار محکم تر به در کوبید و گفت:
- گفتم با دخترمن چه صنمی داری؟
سام این بار تمام نیرویش را جمع کرد و مرد را به عقب هل داد و با صدایی از خشم دو رگه شده گفت:
- دخترت؟ دلسوز شدی. اون موقع که داشت جون می داد کجا بودی؟ من اگه نرسیده بودم که همین دخترت الان زیر خاک خوابیده بود.
آقای فرخی با چشم هایی از خشم سرخ شده به ساحل نگاه کرد و با یک جهش به سمتش یورش برد:
- پدرسگ حالا با یه آسمون جل پتیزا فروش رو هم می ریزی. من امشب خون تو رو می ریزم.
ساحل با وحشت به سمت میز نهار خوری دوید.
- بابا به خدا من کاری نکردم. بابا سام...
مرد دوباره به سمت او خیز برداشت و داد زد:
- دهنت و ببند ساحل یه کلمه دیگه حرف بزنی می کشت. مثل بچه آم بیا اینجا.
ساحل از ترس جرئت نداشت به چهره پدرش نگاه کند.سام بدتراز او جلوی در خشکش زده بود. پدر ساحل اینقدر عصبی بود که واقعا بعید نبود او را بکشد. ساحل با بدبختی به سام نگاه کرد.
- ساحل می گم مثل بچه آم بیا اینجا بگو چه خاکی تو سرم کردی؟
ساحل از این حرف پدرش اول گر گرفت و بعد خشمگین همانطور که اشک هایش تند تند روی صورتش سر می خورد داد زد:
- من هیچ کار بدی نکردم. فهمیدی؟ ادای باباهای مهربون و در نیار. تا حالا کجا بودی؟ از وقتی مامان مرده انگار منم برات مردم. کی حالمو پرسیدی؟ کی از درسم سراغ گرفتی. کی یه دست به سرم کشیدی؟ها بابا؟ کی؟
بعد با حرص آستینش را بالا کشید و جای کبودی را نشانش داد و گفت:
romangram.com | @romangraam