#پیتزا_پپرونی
#پیتزا_پپرونی_پارت_101
نیایش همانجور که به سام زل زده بود ادامه داد:
- والاغیرتا خواستی بری یه لباس درست و درمون بپوش. نری تی شرت بپوشی با لی.
سام لب هایش را جمع کرد و برای نیایش شکلک در آورد:
- مگه تیپم چشه؟
- چش نیس گوشه. بعدم باید توی برخورد اول خیلی تو چشم بیای.
بعد تکیه داد و برای چند ثانیه سام را خیره نگاه کرد و ناگهان گفت:
- اصلا حرفم و پس می گیرم به من چه.
بعدم بلند شد و به سمت آشپزخانه رفت و از همانجا داد زد:
- کسی چایی می خوره؟
معصومه خانم سری تکان داد و نسترن غرغرکنان گفت:
- تو یه سیی بریز بیارهر کی خواست می خوره.
سام به نسترن نگاهی انداخت و گفت:
- ولش کنن بابا من که مهمون نیستم.
نسترن ولی خیلی سخت گیرانه گفت:
- باور کن این هر کی دیگه هم بود همین کارو می کرد. من نمی دونم کی می خواد بزرگ شه.
معصومه خانم بود که باز پرسید:
- حالا برای پنجشنبه شب چکار می کنی؟
سام گردنش را خاراند و گفت:
- فکر کنم دوباره مجبور شم مزاحم یونس شم.
نیایش یا سینی چای که رسید با نیشخند گفت:
- آره دیگه داریم فامیل می شیم. چه مزاحمتی.
و نگاهی به مادرش انداخت.سام کنجکاو به معصومه خانم نگاه کرد و نسترن مشغول بازی با دنباله شالش شد.
- جریان چیه؟
romangram.com | @romangraam