#پیتزا_پپرونی
#پیتزا_پپرونی_پارت_100


و تکیه پیتزا را توی دهان کشید و درحالی که ان را تند تند می جوید به او خیره شد. سام با یک حرکت کل لقمه اش را فرو داد و بعد از مکث کوتاهی گفت:

- نمی دونم افتادم تو شک. از یه طرف دلم می خواد زندگی مو راست و ریست کنم از یه طرفم هنوز دلم با این جماعت صاف نیست.

ساحل جعبه پیتزا را روی میز گذاشت و بلند شد و به سمت آشپزخانه رفت. از همان جا صدایش را بلند کرد و گفت:

- اگر نظر منو می خوای دیگه وقتشه از خر شیطون بیای پائین. بابا برو ارثت و بگیر حالشو ببر.

بعد با دوتا لیوان و یک نوشابه خانواده نصفه برگشت. لیوان ها را روی میز گذاشت و هر دو را پر کرد. یکی را برداشت و به سمت سام گرفت وبا لبخند گفت:

- فعلا اینو بخور تا بعد.

**

معصوم خانم لبخند گرمی زد و گفت:

- پس بالاخره از خر شیطون پیاده شدی.

سام خنده کم رنگی کرد و فقط شانه ای بالا انداخت. معصومه خانم لبخند دیگری زد و گفت:

- دیگه وقتش بود. به خدا همش نگرانت بودم. می ترسیدم پیش مامان و بابات شرمنده بشم.

نگاه سام برای یک لحظه رنگ غم گرفت ولی با صدای شاد نیایش دوباره به حالت عادی برگشت.

- حالا یعنی تو هم بچه پولدار میشی؟

سام خنده ای کرد و خنده اش توی اعتراض نسترن گم شد:

- نیا!

نیایش دو تا دست هایش را زیر چانه اش زد و گفت:

- خوب چیه سواله دیگه!

سام با خنده نگاهش کرد و گفت:

- من فقط دارم می رم مهمونی حرفی از ارث و این چیزا نیست.

نیایش در همان حالت شانه ای بالا انداخت و گفت:

- به اونجام می رسی.

سام فکر کرد:

- ساحلم همین نظرو داشت.

romangram.com | @romangraam