#پسران_بد__پارت_7
- موافقم.ولي بايد به تمرين هامون نظم بديم.خير سرمون داريم گروهي کار مي کنيم اونوقت بامداد ميره تمرين مراقبه مي کنه و تو هم داري مار از چنبره مياري بيرون!! بايد همزمان با هم روي يه موضوع کار کنيم.
بامداد – از کدوم تمرين شروع کنيم؟
- براي ما که ناشي ايم تمرين برون فکني* (جدا کردن ارادي روح از کالبد فيزيکي) از همه چيز راحت تر و باحال تره.در ضمن باعث نميشه تو هم به قيافه ي خودت بخندي!
شايان خنديد و گفت : نکته ي جالبي بود! باشه.پس از امشب همه تمرين برون فکني مي کنيم اما اگه نتيجه نداد چي؟!
- اونوقت من يه نقشه ي توپ دارم که اونو اجرا مي کنيم.
بامداد – نميشه نقشه ي توپت رو همين الان بگي؟!
- شرمنده ولي اين نقشه م يه خرده ريسکش بالاست و ممکنه توي دردسر بيفتيم، بهتره آخر اجراش کنيم.
به محض تموم شدن جمله م ، صداي زنگ موبايلم بلند شد.تماس از خونه بود.
- الو ؟
مامان – الو داروين کجايي؟
- گفتم که ميام پيش شايان!
مامان – آهان ، يادم نبود! پاشو بيا خونه.
- چرا ؟!
مامان – بيا بهت ميگم.
- اتفاقي افتاده ؟!
مامان – آره ، زودتر بيا.
- نميشه پشت تلفن بگي؟
مامان – نه ، خدافظ.
بدون اينکه به من فرصت حرف زدن بده گوشي رو قطع کرد!
romangram.com | @romangram_com