رمان پسران بد

#پسران_بد__پارت_103





وقتي چشمامو باز کردم توي بيمارستان بودم.هيچ چهره ي آشنايي توي اتاق نمي ديدم...فقط يه مامور آگاهي توي اتاق بود که از حالتش ميشد فهميد منتظر به هوش اومدن منه.

به محض اينکه ديد من بيدار شدم اومد و کنار تخت ايستاد.منم سعي کردم سر جام بشينم ولي گفت لازم نيست.

افسر – از دکترت خواسته بودم وقتي بيدار شدي به من خبر بده ولي ديدم ازش خبري نشد و خودم اومدم اينجا.تمام روز منتظر بودم به هوش بياي.

- بقيه چي شدن؟ دوستام و ... .

افسر – فعلا بازداشتن، البته فعلا...!چيزايي گفتن که باورش يه کم سخته.تو با مردي که کشته شد توي اتاق تنها بودي، فکر کنم شهادتت از همه به درد بخورتر باشه.حالا بگو ببينم دقيقا چه اتفاقي افتاد؟!

- متاسفانه چيزايي که بقيه گفتن درسته.البته با اين تفاوت که اونا فقط صداش رو شنيدن!

افسر – تو که نمي دوني اونا چي گفتن! در ضمن اونا هم نمي دونن اون مرد براي چي از پنجره ي اتاق افتاده پايين.

- آره خب...شايد فقط همين يه قسمتش رو نمي دونن، باشه ميگم.من يه مدته از طرف يه سري موجود عوضي که نمي دونم چي ان اذيت ميشم.اين نقشه ي احمقانه هم احتمالا کار بابام و بامداد بوده.من ازشون خواستم اين کارو نکنن ولي زير بار نرفتن.منو بستن به تخت و اون مرد همه شون رو از اتاق بيرون کرد و بعد شروع کرد به وِرد خوندن.صداش نزديک بود منو ديوونه کنه، با اينکه نمي فهميدم چي ميگه ولي اعصابمو به هم مي ريخت.براي همين چشمامو بستم ...تا اينکه چند ثانيه بعد صداي شکستن شيشه و سقوط يه نفر رو شنيدم.

افسر – يعني ميگي خود به خود از پنجره پرتاب شده؟!

- نه...يقينا خود به خود نبوده! گفتم که...من شديدا عصبي بودم.چشامو بسته بودم.فقط گريه مي کردم و از بقيه کمک مي خواستم.حتي چند بار از اون مرد خواستم خوندنش رو تموم کنه ولي قبول نکرد.

افسر – بعدش چي شد؟

- بعد بابام درِ اتاق رو شکست و همه اومدن داخل... .من تا همين جاشو متوجه شدم.

افسر – ببين...اسمت چي بود؟!

- داروين.

افسر – ببين داروين، يه چيزي هست که بايد حتما بدونم...اين سوال رو به عنوان يه پليس نمي پرسم.مطمئن باش بين خودمون مي مونه.مي خوام بدونم واقعا همين چيزي که گفتي توي اتاق اتفاق افتاد يا چيز ديگه اي هم بوده؟ من مي دونم اونجا چيزي شبيه به مراسم جن گيري انجام شده...

- واقعا تبريک ميگم!حالا چرا براتون مهمه ؟

افسر – چون اون مرد بر اثر سکته ي قلبي مُرده، نه سقوط از ارتفاع.


romangram.com | @romangram_com