#پارک_پارت_64


- کجا ما با هم دوستیم؟

ابروهاشو انداخت بالا و گفت:

- نیستیم؟

- چرا.خب…خب ولی نه اونجوری.

- پس چه جوری؟

عین مونگولا داشتم نگاش میکردم که خندید و گفت:

- آرتا کو؟

میزمونو نشون دادم و گفتم:

- اونجا.

حرکت کرد سمت میزمون که دستشو کشیدم و گفتم:

- کجا؟

- سر میزتون دیگه.

- اونوقت که مامان و بابام گفتن ایشون کی باشن بگم چی؟

شونشو انداخت بالا و گفت:

- دوست آرتا.

دستمو از دستش کشیدم بیرون،خودمو مرتب کردم و گفتم:

- قانع شدم.بریم.

خندید و با هم رفتیم سر میز.

از قیافه های افراد سر میز هیچی نگم بهتره.با چشمای گشاد شده نگامون میکردن انگار که قتل کردیم.خخخخخخ.متوجه شدم که ارشیا هم خندش گرفته.وقتی که رسیدیم،گفتم:

romangram.com | @romangram_com