#پارک_پارت_23


- شایان Gz Band نداری؟

بهار – آرتی هنوزم عشق جیز بندی؟

من – اوووووووه.همچین میگی هنوزم عشق جیز بندی انگار ده سال پیش تا حالا منو ندیدی.خوبه همین پارسال بود رفتیا.

بهار – گفتم شاید علایقت عوض شده باشه.

من – نه بابا.

شایان – شرمنده آبجی.ندارم.

من – اِشکِلی نیست.یه چیز دیگه میذارم.

گشتم یه آهنگ آروم پیدا کردم،صداشم کم کردم و تا وقتی که برسیم با بهار حرف زدم و ازش سوال پرسیدم.

وقتی رسیدیم،شایان ماشینشو تو پارکینگ پارک کرد.البته ماشین باباش نه خودش.ماکسیمای مشکی.با بچه ها رفتیم طبقه ای که کافی شاپ بود.از آسانسور که پیاده شدیم،داشتم با چشم دنبال میز خالی میگشتم که چشمم افتاد به یه نفر.آی آی……اینو نگاه.سر من کلاه میذاری؟دارم برات.بچه ها رو کشوندم یه جایی که تو دید نباشیم.بعد گفتم:

- بچه ها آرتا اینجاس.

دِلی – اینجا؟مگه نگفتی نمیاد؟

من – گفت میخوام با دوستام برم بیرون.الان با دوست دخترش اومده کافی شاپ.

شایان با تعجب گفت:

- دوست دختــــر؟؟این بوزینه مگه دوست دخترم داره؟

- مثل اینکه داره.

بهار – کوش حالا؟

به جایی که آرتا و اون دختره نشسته بودن اشاره کردم.که شادی گفت:

- ایــــــــش…دختره رو نگا.انگار از دماغ فیل افتاده پایین.آرتا از این سلیقه ها نداشت که.

- نمیدونم والا.بچه ها پایه این دختره رو بپرونیم؟

romangram.com | @romangram_com