#پرستار_دوست_داشتنی_پارت_46
-سلام..بله خوبم
چندقدم اومد نزديک تر..انگار ميخواست چيزي بگ..
-راستش من اومدم ازتون عذرخواهي کنم..ببخشيد اگ سرتون داد زدم..ي لحظه فکر اين ک پويا تنهايي ممکن بود بلايي سر خودش بياره عصبيم کرد..شرمنده
اخمام از بين رفت..حق داشت طفلي..دستامو باز کردمو گفتم:اشکالي نداره، پيش مياد ديگ..منم ديگ تنهاش نميزارم
لبخندي زدو گفت:اومده بودم براي کمک..ولي الان باديدن خونه تعجب کردم..ماشاا..خيلي فرزين
خواستم بگم تنها نبودم ک بازگفت:پس من ميرم ي سر ب پويا بزنم..
و ب سمت اتاق پويا که کنارش حموم بود و سمت ديگش اتاق من رفت..
منم رفتم سمت حموم تا ب لاله بگم زودتر بياد بيرون..
درست لحظه اي ک من کنار حموم بودم و ايدين کنار اتاق پويا..در حموم باز شد و لاله با ي حوله سفيد کوتاهي ک از روي قفسه سينش تا ي وجب زير با*سنشو داشت اومد بيرون..
و ايدين بود ک با چشماي گرد ب لاله اي نگاه ميکرد ک هنوز متوجه حضورش نشده بود..
بدون اين ک به پشت سرش نگاه کنه روبه من ک نگاش ميکردم گفت:واا چيه خوش هيکل نديدي؟
و بعد اين حرف با ژست قشنگي دستشو زد ب کمرش و جلوي من فيگور اومد..
و تمام اين حرکات رو ايدين از پشت سرش ميديد و همچنان ب مات بودنو چشم چرونيش ادامه ميداد..
لاله ک ديد دارم پشت سرشو نگاه ميکنم بلاخره ي زحمت بخودش داد وبرگشت تا پشت سرشو ببينه..
صدم ثانيه هم نگذشت ک صداي جيغش کل خونه رو پر کرد..
و باعث شد ايدين بخودش بياد..اومدوسريع برگرده ب اتاق پويا ک حواسش نبود در بستس و بامخ رفت تو در..
يعني قشنگ چوب چشم چرونيشو خورد..
اخي گفتو دستشو روسرش گذاشت..فکرکنم زياد درد گرفت چون از شدتش تاکمر خم شده بود ب پايين..
و لاله ک فکرکنم ترجيح داد زودتر صحنه رو ترک کنه اونقدر هُل شد ک بجاي اينک بره ي سمت ديگ ايدينو محکم کنار زد تا ب اتاق من برسه..
اون طفلي هم ک خم شده بود از درد..چون تعادل نداشت باحرکت لاله دوباره خورد ب در و اينبار اخ بلندتري گفت..
romangram.com | @romangram_com