#پرستار_دوست_داشتنی_پارت_40
بايد بعدازظهر برم خريد..
بعد خوردن نهار ب شاهين زنگ زدم..شماره ايدينو ک نداشتم..
بعد دو بوق جواب داد:بله؟
-سلام فرحبخش هستم
-بله شناختم..مشکلي پيش اومده؟
-نه نه فقط يخچال خاليه..ميخواستم بعدازظهر برم خريد..
-اها..خب تو اتاق پويا..تو کشوي کنار آينش حدود ??? هزارتومن هست..
-پس من ???تومن برميدارم براي خريد..مابقي رو ميزارم سرجاش
-باش..فقط اينک من هميشه نيستم..شماره ايدينو براتون ميفرستم ک بيشتر نياز ميشه
-باش ممنون..خدانگهدار
-باي
رفتم تو اتاق پويا..خواب بود..کشورو باز کردم..همه تراول نو بود..دوتا ??تومني برداشتم..و ب سمت اتاق رفتم تا اماده بشم..
موقع رفتن دوباره يه سر ب پويا زدم..نميدونم از اينک تنها ميزارمش کار خوبي ميکنم يا نه..
فوقش کارم دوساعت طول بکشه..اميدوارم تا اون موقع خواب بمونه..
*****
با دستاي پُر بسمت خونه رفتم..کل خريدم شد ?? هزارتومن..يادم باشه بقيه رو بزارم سرجاش تا نگن ي وقت پول بالاکشيده..
درو باکليد باز کردم و وارد شدم..
ب هال ک رسيدم پويارو صدا زدم..
جواب نشنيدم..دهنمو دوباره براي صدازندش باز کردم ک با ديدن وضعيت خونه دهنم همونجور باز موند..بلکم بيشتر باز شه..
خداي من...اين چ وضعيته؟؟!!!
romangram.com | @romangram_com