#پرستار_دوست_داشتنی_پارت_39

و مشغول دراوردن تيشرتش شد ک سريع دستمو رو دستش گذاشتم تا مانع بشم‌:عه نه نه پويا نميخواد..کاري ک اون اقا ميکنه فرق داره..اصلا تو چرا بايد ماهواره ببيني؟

باتعجبي ک قيافشو خيلي بانمک ميکرد گفت:چ فرقي داره؟ هرکاري کرد منم ياد گرفتم..انقدر دلم خواست..‏

از سادگي گفتارش خندم گرفت..منو بگو چ فکري کردم راجبش..‏

اي خدا من چجوري بهش بفهمونم..نميتونم کامل توضيح بدم بهش ک..‏

گفتم:اون مرده حتما خانومشو دوست داشت ک بوسش ميکرد

‏-فقط بوس نبود..‏

کلافه حرفشو‌بريدم

‏-حالا هرکاري..مگ تو منو دوست داري ک ميخواي بوسم کني؟

‏-تو بگو قد ي پشه!!!‏

از صراحتش چشمام گرد شد ‏

‏-‌بي تربيت..حالا ک دوستم نداري پس نبايد اينکارو بکني

‏-يعني هروقت ک عاشقت شدم بيام بوست کنم؟

همينجوري ازرو هوا گفتم:اره اونموقع ميتوني

رفت سمت درو گفت:باش..پس من ميرم اتاقم

سري تکون دادم..همين ک رفت بيرون خودمو پرت کردم رو تخت..هوووف

دستي ب لبم کشيدم..عجب چيزي بوداا

اروم خنديدم..با تموم ديوونه بودنش اين چيزارو خوب ياد گرفته..‏

ساعت ?? بود..دوباره رفتم اشپزخونه تا يه سر ب يخچالشون بزنم..‏

هيچي توش نبود..يعني بجز چندتا خيارو تخم مرغ و خرتوپرتاي غير ضروري..‏

از تو فريزر نون دراوردم و مشغول درست کردن نيمرو شدم..حتي گوشت و مرغ هم نداشتن..‏


romangram.com | @romangram_com