#پرستار_دوست_داشتنی_پارت_30
نگار:ميشه اتاقارو ببينيم؟
-البته
اتاق منو ديدن و رفتن سمت اتاق مامان بابا ک گفتم:باعرض معذرت اين اتاق يسري وسايلم توشه..درواقع خونه ي خوابه حساب مياد..بابت اين موضوع هم از اجاره خونه کم ميشه مسلما
-اها باشه
يکم ديگ ديد زدن و درکمال تعجب پسنديدن..
من:خونه مبلست..شما ک مشکلي ندارين؟
-معلومه ک ن
لبخندي زدمو گفتم:پس من ميرم اماده شم تا بريم براي بستن قرار داد.
لاله هم رفت تا اماده بشه..البته قيافش يکم دمق بود..ک ب احتمال زياد بخاطر رفتن منه..شايدم چون از خواب بيدارش کردم :/
وارد بنگاه ک شديم بعد سلام عليک گفتم:فکر نميکردم ي روز بعد اينک خونمو گزاشتم براي اجاره سريع مشتري بياد..
اقاي کمالي لبخندي زدو گفت:خوش شانسي ديگ دخترم..
خوش شانس؟ شايد..ولي بنظر من خواست خدا بود..
صحبتامونو کرديم قرار شد فردا بيان براي زندگي ديگ..مشکلي نداشتم چون همه وسايلمو جمع کرده بودم و فقط بايد ب معيني زنگ ميزدم جهت اطلاع..
فعلا قرار داد يکساله بستيم..با اجاره ماهي??? تومن..
با خوشحالي همراه لاله ب خونه رفتم..دست خودم نبود ذوق زده بودم از بابت اينک قراره برم از ي رواني مراقبت کنم..
شايد ديوونگي باشه ولي خوشحال بودم ک اين موضوع باعث ميشه زندگيم از يکنواختي دربياد..حالا بايد ديد واقعا از پس پويا بر ميام يا نه..
ب واحد ک رسيدم فورا ب معيني زنگ زدمو اطلاع دادم..قرار شد فردا صبح بعد اومدن نگارو مائده منم برم اونجا..
نهارم رفتم خونه عمو رضا..يجورايي نهار خداحافظي بود..هرچند ک بازم بهشون سر ميزدم..
عمو رضا زياد راضي نبود..ميگفت:من جلوي مسعود شرمندم..وقتي من هستمو دخترش کار ميکنه
ولي خاله راضي بود..ميگفت:ما ک هميشه نيستيم..نرگس بايد مستقل باشه..روپاي خودش وايسه..ماهم پشتشيم..
romangram.com | @romangram_com