#پرستار_دوست_داشتنی_پارت_21

‏*****‏

‏-من تصميم روگرفتم..تحت شرايطي ميخوام اونجا کارکنم

لاله بسرعت از رومبل بلند شدو گفت:ديوونه شدي نرگس؟نديدي اونا چجورين؟ميخواي بااونا زندگي کني؟تازه پرستارشم باشي؟

‏-اووو چ جوش مياري..صبرکن..گفتم تحت شرايطي

‏-چجوري ميتوني بهشون اعتماد کني؟

‏-نميتونم ک نسبت ب همه بي اعتماد باشم..بلاخره بايد ريسک کرد

‏-اينجوري؟ ک بري خونه پسرمردم؟

‏-‌خوبه خودت ديدي پسره چجوريه..اختلال(اخطلال)ذهني داره..چميدونه اينچيزا چيه

‏-اگ دروغ گفته باشن چي؟

‏-بلاخره ي کاغذي چيزي دارن ک

نوشته ي دکتر باشه راجب بيماريه پويا

‏-اگ جعلي باشه چي؟

‏-خيلي بدبيني لاله

‏-اصلا ب بابا چي ميخواي بگي؟ميفهمي توبايد يسره اونجا زندگي کني

‏-داري ميگي زندگي..زنداني ک نيستم..ميام بهتون سرميزنم..ب عمو هم ميگيم رفتم پرستار ي پيرزن شدم تمام وقت

‏-يعني دروغ بگيم؟

چپ چپ نگاش کردمو گفتم:شيطونه ميگ پاموتازانو بکنم تو دهنش..انگار تاحالا دروغ نگفته

خنديدوگفت:خب حالا

‏-اينجارم اجاره ميدم..پول اجاره هم ميگيرم خوبه

‏-اوهوم..حالا بنظرت از پس اون ديوونه برمياي؟


romangram.com | @romangram_com