#پرستار_دوست_داشتنی_پارت_133
-مرسي ممنون..شما خوبين؟ چيزي شده ک اين موقع شب زنگ زدين؟
-ماهم خوبيم..ميگم لاله اينجاست؟
-ن مگ قرار بود بياد اينجا؟
-نميدونم والا..يه ده دقيقه اي ميشه ک راه افتاده..
ب ساعت نگاه کردم..?:?? بود..
-مگ چيشد ک اين وقت شب تنها ميخواد بياد اينجا؟
-چي بگم مادر..بهش ميگم اين همه خواستگار اومده برات..يکيو ببين حداقل شايد ب دلت نشست..گوش نميده ک..مگ تا کي قراره براش خواستگار ک همينجور رد ميکنه؟ دوروز ديگ همين انقدرم نميان..
-اينجوري نگو خاله..لاله ب اين خوشگلي و خانومي
-چ فايده وقتي هيچ کدومو قبول نميکنه..تا کي ميخواد پاسوز ايدين بمونه..اون خدابيامرز فوت کرد..ديگ برنميگرده ک..
اهي کشيدم:نميدونم چي بگم..خب دوسال مدت زياديه..اما عشق ک تمومي نداره..لاله هنوزم ب ياد ايدينه..منم فکر اينک ي روز پويا کنارم نباشه تنمو ميلرزونه..درکش ميکنم..
پويا ک داشت حرفمونو گوش ميکرد با شنيدن اين جملم لباشو غنچه کردو برام بوس فرستاد..
خندم گرفت..اما ساکت موندم و به گله و شکايت خاله گوش دادم..
-ديگ موندم چيکار کنم دختر..الانم ک راجع ب خواستگار گفتم قهرکرد گفت ميرم خونه نرگس..ميگم تو ي ذره باهاش صحبت کن تا راضي بشه..
-چشم..سعيمو ميکنم..
-دستت درد نکنه..ببخشيد مزاحم شدم..
-اين حرفا چيه..شما مثل مادرمي..لاله هم ک خواهرمه..الاناس ک برسه
-باش دخترم..خدانگهدار
-سلام برسونين..خدافظ
گوشيو قطع کردمو زير چونم گرفتمش..تو فکر بودم ک پويا گفت:چي شده؟
-لاله داره مياد اينجا..
romangram.com | @romangram_com