#پرستار_دوست_داشتنی_پارت_13
-لاله بسه ديگ..خسته شدم..دوساعته داريم ميگرديم تو بازار..تو ک هيچي نميخواي بخري چرا هي تو بازار ميگردي؟
-وااااي نرگس چقدر غر ميزني..بايد يچيز ببينم خوشم بياد ديگ
-ميشه بدونم دقيقا چي ميخواي بخري ک هنوز از مدلش خوشت نيومده؟
نيشخندي زدو گفت:درواقع نميدونم چي ميخوام بخرم..يکم پول دستمه گفتم يجوري خرجش کنم
کم مونده بود از حرص وسط بازار جيغ بکشم..
ميدونستم بخاطر اينک منو ازاين حالو هوا دربياره اوردتم بازار..ولي اگ خونه بودم چندتا نيازمندي ميخوندم شايد کاري پيدا ميشد..
گفتم:ک نميدوني چجوري خرجش کني؟ باش بيا بريم من بهت ميگم..
همون نزديکيا ي رستوران بود..دستشو کشيدم اون سمت..همين ک فهميد ميخوام ببرمش رستوران تا جيبش خالي بشه سريع گفت:عه نرگس اون مغاره رو چ جنساي قشنگي داره..بيا بريم اونجا ببينيم
-من نميام..خسته شدم..اونجا ميشينم تاتو بياي
و بادست سَکوي کنار تيره برقو نشونش دادم..
سري تکون دادو رفت سمت مغازه..رفتم سمت سکو و نشستمو منتظر موندم تابياد..
همون لحظه بادي وزيد ک باعث شد ي صدايي بغل گوشم بشنوم..
برگشتمو ب ديواره تيره برق نگاه کردم..ي کاغذ بهش چسبيده بود بهش ک باد باعث شد کمي جدابشه و صدا بده..
از رو بيکاري کاغذو برداشتم بخونم ک چشمم خورد ب متن نوشته شده روش:
(توجه توجه
جهت مراقبت از يک بيمار ب پرستار خانوم مجرد نيازمنديم..
جهت مصاحبه با شماره زير تماس بگيريد ????.....)
واي خدا شکرت..پس بيرون اومدنم بي حکمت نبود...
تصميم گرفتم ب اين شماره زنگ بزنم..خدارو چ ديدي..شايد اين يکي با شرايط جور شد..
تو اين سه روز ک کار پيدا نکردم..پس امتحان اين ضرر نداره..کاغذو تو کيفم گذاشتم تاخونه رفتم زنگ بزنم..
romangram.com | @romangram_com