#پرستار_دوست_داشتنی_پارت_12
من:شماره منو از کجا گرفتين؟
-عمه بهم داد..يعني گفتم کارتون دارم ک عمه بهم داد
-اهان..خب امري دارين؟
-راستش راجب کافه..ميخواستم بدونم سرکار
پريدم وسط حرفشو گفتم:من ديگ اونجا نميام
-بله خب حق دارين..با اون کار کامران..من ديشب خيلي باهاش بحث کردم..واقعا ازش انتظار نداشتم..
پوزخندي زدمو گفتم:هميشه از کسايي لطمه ميخوريم ک انتظار نداريم..منو ايشون باهم همکار بوديم..و اين کارشون نشون دهنده شخصيتشون بود
-درسته من شرمندم و ازتون معذرت ميخوام..پس حداقل تشريف بيارين براي تصفيه حساب
-منک يک هفته بيشتر کار نکردم
-بهرحال دستمزد اون يک هفته
-فوقش بشه ???تومن..نيازي نيست
-باش..هرجور راحتين..فقط ميشه راجب اين موضوع چيزي ب عمه نگين؟
-من ک چيزي نميگم..ولي نميپرسن چرا ازاونجا رفتم؟
-من ميگم ک با شرايط کار جور نبودين
-بسيار خب..خدانگهدار
-مراقب خودتون باشين..خداحافظ
گوشيو قطع کردمو دستي تو موهام کشيدم..
حالا دوباره بايد دربه در دنبال کار بگردم..
خدايا کرمتو شکر..
******
romangram.com | @romangram_com