#نگهبان_آتش_پارت_166
-هیچی من مشکلم با تو نیست فقط بدون قولم قوله
انگار خیالش راحت شده باشه رنگ نگاهش تغییر کرد:
-حالا راضی شدی؟
رومیز خم شدم:
-اما تو بازم به رفتار بدت با من ادامه بده
بااین حرف انگار چیزی یادش اومد گفت:
-پس یعنی اشتباه فکر کردم دورم زدی؟
-...
پوف کلافه ای کشیدم که دستشو به نشونه ی تسلیم بالا آورد:
-باشه متوجه شدم.. داداش به خدا شرمندتم خیلی بد باهات حرف زدم.. باور کن این روزها اینقدر تحت فشارم که.. ولش کن..
دیگه داشت اعصابم متشنج میشد با تشر گفتم:
-نریمان میشه دهنتو ببندی؟
دهنش باز موند
-اصلا شنیدی چی گفتم؟ باید مثل قبل باشی.. نباید شک کنه حتی لازم بود از من بد بگو
-ولی آخه شک کنه میفته دنبالت
پوف کشیدم:
-خودم میدونم.. یکم فکرتو کار بنداز.. اگه شک کنه کی قراره واسش تحقیق کنه؟ کی واسش خبر میاره؟
لب زد:
-خب من..
romangram.com | @romangram_com