#نگهبان_آتش_پارت_164

بی حالت گفتم:

-باز مثل احمق ها شدی؟

دستاش رو به سمتم گرفت

-این چه سرو وضعیه؟

-الان خواستی بیام که راجع به لباسم بحث کنی؟

خودش رو جمع و جور کرد و خواست حرف بزنه که با اومدن گارسون ساکت شد..

-چیزی میل دارین؟

نریمان چشم از ظاهرم و به گارسون که موهای فرفری داشت گفت:

-قهوه ترک

-و شما؟

-هیچی..

چیزی نگفت و رفت.. من به این ملاقات راضی نبودم.. دیگه شرایط اونقدر راحت نبود که بشه بدون اینکه لیلی متوجه رفت و آمدم بشه به کسی که تو موقعیت نریمان بود نزدیک بشم و همین موضوع باعث میشد همه ی جوانب احتیاط رو به عمل بیارم.. به حتم نریمان نه اما من بشدت زیر ذره بین بودم..

-خب؟

-اول بگو داری چیکار میکنی؟ اون روز تو..

بادو انگشت به میز ضربه زدم

-هییش آروم تر..

نگاهی به اطراف انداخت و رومیز خم شد و تن صداش رو پایین آورد:

-تو گفتی بهم کمک میکنی

خونسرد گفتم:


romangram.com | @romangram_com