#نگهبان_آتش_پارت_156
من منتظر شنیدن یک صدا بودم ولی باز لیلی حرف زد:
-اینجا جاش نیست
ومدام صداش کم و زیاد میشد
زود باش حرف بزن.. زود باش.. اون قدر مرد آروم حرف میزد که فکر میکردم لیلی دیوونه شده و باخودش حرف میزنه.. برای همین کمی جلوتر رفتم تا بتونم حتی اگه هم شده کمی ببینمشون اما بادیدن صحنه روبروم درجا خشکم زد.. زانوهام شل شد و با کمک پرده سلطنتی خودم رو نگه داشتم.. اون مرد درست کنار لیلی نشسته بود و تقریبا روی لیلی خم شده بود.. صورتش رو نمی دیدم اما لیلی جام شرابی دستش بود و مدام می خندید.. چشمام تا آخرین حد گشاد شد.. مرد مدام حرف میزد و من نمی شنیدم.. لیلی کمی از نوشیدنیش خورد و مرد بادست موهاش رو نوازش میکرد ولیلی ... آخ خدا.. از چیزی که می دیدم حیرت کردم.. دست مرد که به طرف یقه لباس لیلی رفت رو گرفتم دیگه توان ایستادن نداشتم.. پشت که کردم صدای مرد رو شنیدم
-داری چیکار میکنی؟ بذار قبل از اینکه بریم سر اصل مطلب و وارد معامله بشیم با هم خوش بگذرونیم...
ولیلی با همون لحن کشدار ادامه داد:
-الان نه.. اینجا جاش نیست و اینم ابدا راهش نیست.. تو نمی تونی منو اینجوری به امضای قراررداد مجبور کنی.. عجله نکن..
صدای خنده ی بلند لیلی تو فضا پیچید و مرد با اعتراض و حرصی که من رگه های تندش رو تو تار به تار صداش حس کرم لب زد:
-اینقدر زود تصمیم نگیر لیلی جان.. بانوی زیبا..
و من تنها به یک چیز فکرکردم.. اون تاویار نبود.. و با دو خودم رو به اتاقم رسوندم.. دستم رو روی قلبم گذاشتم تند می کوبید از چیزی که دیده بودم نه.. بلکه از نسبتم با اون زن شرم کردم.. به طرف پنجره رفتم و بازش کردم.. چندین نفس عمیق کشیدم.. وای خدای من ی یعنی اون همچین آدمیه؟ دستی به صورتم کشیدم.. خیس عرق بودم و لبم خشک خشک.. یعنی مادرم.. کسی که مادرمنه چنین زنیه؟ سعی کردم خودمو قانع کنم.. اون یه زن آزاد بود.. می تونست با هرکسی می خواد باشه.. اصلا شاید این مرد دوستش باشه یا شاید خیلی جدی تر.. با فکر تاویار خون تورگ هام یخ زد.. یعنی اونم برای همین باهاشه؟ کار یا.. ناباور گفتم:
-نه نه
گریه م گرفت.. وای من چرا از چیزی سردر نمی آوردم؟
-این امکان نداره.. اون اون..
خدایا نمیدونم چرا اما اون نه.. در اتاقم که باز شد از ترس زبونم بند اومد تند به طرف در چرخیدم.. خدمتکار بود:
-ب ببخشید خانم.. م من فکر کردم..
به دستاش نگاه کردم نایلون های خریدام بود
-بذار و برو..
-چشم شما حالتون خوبه؟
-فقط تنهام بذار و دیگه بی اجازه وارد اتاقم نشو
romangram.com | @romangram_com