#نگهبان_آتش_پارت_152
نگاهش کردم:
-چی میل دارین؟
بی انعطاف گفتم:
-برام مهم نیست فکر کنم با زور منو آوردی..
لبخند زد ومن اخم کردم.. به گارسون اشاره کرد.. داشتم از معده درد میمردم.. خیلی زود گارسون کنار میز قرار گرفت یه مرد چهل و پنج ساله با موهای جوگندمی
-سلام قربان خیلی خوش اومدید به رستوران خودتون.. چی میل دارین؟
نریمان گفت"
-دوتا جوجه
تند گفتم:
-من جوجه دوس ندارم
نریمان سکوت کرد و گارسون با لبخند به سمتم سر چرخوند..
-شما چی میل دارین؟
نمیدونم چرا به یاد تاویار افتادم انگشت اشارم رو به لبم زدم و حالت متفکر به خودم گرفتم
-اوووم.. برای من خاویار بیارید با تمام مخلفات
گارسون چشم گفت و نریمان به من با تعجب نگاه میکرد
خیلی جدی گفتم:
-به چی نگاه میکنی؟
هول شده گفت:
-هیچی ببخشید
romangram.com | @romangram_com