#نسل_عاشقی_پارت_48

راستی یادم رفت بگم من سال بعد صاحب دوتا دخمل ناناز شدم که رایان اسم اونیکه ده دقیق بزرگتره رو گذاشت اتاناز و اسم اونی که کوچیک ترع رو گذاشت اتوسا

اتاناز+مامان ببین این اترین به من گیر میده میگه چلا دامنت کوتاه چلا رو سری سرت نیس چلا اله چلا بله اه من دوست دار اینجوری باشم

اترین+هرچی بهت میگم گوش کن این ارمان بچه ی دایی مهرداد یجوری نگات میکنه منم روت حساسم

اتوسا+داداش اترین یعنی رو من حساس نیستی

اترین تا نگاش به اتوسا افتاد چشاش چهارتا شد بچم گفت

اترین+اتوسا عصبیم نکن تو و اتاناز مثه همین راستی همین الان میری لباساتو عوض میکنی

اتوسا با نیش باز رفت تا لباساش رو عوض کنه اتاناز هم قانع شد و رفت منم که همینطوری مثه بز نگاشون میکردم و دهنم باز میشد و تو دلم قربون صدقشون میرم

من-اترین مامانم ارسین کجاست

اترین+هاا اها تو اتاقه مامان جونم

رفتم تا ببینم ارسین وروجک داره چیکار میکنه که دیدم تو اینه دار هی موهاشو درست میکنه که هی میوفته یاد مسافرتمون با رایان افتادم با

نیشی که تا بناگوشم باز بود رفتم پیش ارسین تا موهاش رو درست کنم

من-ارسینم کمک نمیخوای

ارسین+اره مامان جانم کمک میخوام

رفتم و موهاش رو درست کردم که و تا نگام به چشماش افتاد و با تعجب گفتم

من-ارسین چرا رنگ چشمات فرق کرده مادر به قربونت

ارسین با ناراحتی گفت

ارسین+مامان با اجازت لنز گذاشتم

به خدا دهنم ار این باز تر نمیشد

من-تو چرا لنز گذاشتی

ارسین+اخه از رنگ چشمام بدم میاد دوسشون ندارم مامان اخه چرا رنگ چشمای اترین و اتاناز و اتوسا باید یک شکل باشه و واسه من فرق کنه

اها تازه فهمیدم ارسین به طور استثنا یکی از چشماش ابی و یکی دیگش طوسی بود و همین چشماش منو دیوونه میکرد

من-مامان ارسینم تو میدونی من عاشق همین رنگای چشمات شدم این رنگا بینظیر و خیلی خوشگلت کرده

ارسین+یعنی من الان دخترکش شدم

من-واویلا ارسین تو بچه ای یا ی ادمه ۲۵ ساله پسر تو اخه میدونی دخترکش یعنی چی

romangram.com | @romangram_com