#نسل_عاشقی_پارت_44

مهرداد+تو چیکار داری اجیمه میخوام محکم بغلش کنم

مهرداد که منو ول کرد منم رفتم اشپزخونه همونطور هم ی داد خوشمل کشیدم

من-چای یا قهوه

همه+قهوه

روشنا اومد تو اشپزخونه

روشنا+مهلا چیشده که رایان میگه نباید تورو زیاد فشار بدیم

من-اه خوب چیزه

روشنا+بگو

بدون مکث گفتم البته اروم

من-من ی بچه دارم که دوماهشه

یکی از چشامو اروم باز کردم که دیدم دهن روشنا مثه اسب ابی بازه

پشه+چییییی واقعا خوب چرا زود تر نگفتی

همون موقع مهرداد و رایان از ترس اینکه چیزی شده اومدن تو اشپزخونه

رایان+مهلا چیششده

مهرداد+روشنا چیشده

روشنا با ی لبخند دندون نما گفت

پشه+هیچی عزیزم

من-داداش

مهرداد+جانم

سرم و انداختم پایین و با کلی خجالت گفتم

من-داداش..من..امم..خوب..چیزه..من حاملم

دیگه نفهمیدم چیشد چون با دماغ رفتم تو سینه مهرداد

مهرداد+ای جانم یعنی من الان دایییم

من-اره

romangram.com | @romangram_com