#نسل_عاشقی_پارت_43


من-سلام چشم خیلی ممنون

خانومه+ای واای خانوم من برم کارا رو انجام بدم الان مهمونا میان

من-اگه میشه به من نگین خانوم یا بگین مهلا یا بگین دخترم

خانومه+چشم دخترم

نمیدونم چم شده بود واسه همین تو اغوشش کشیدم اونم منو مادرانه بغل کرد بوی مامانمو میداد.....

********************************************************************

زهره خانوم+دخترم اگه کاری نداری من برم دیگه

من-نه عزیزم بفرمایید میخواین بگم رایان شما رو برسونه خونه

زهره خانوم+نه ممنون پسرم پایین منتظره

من-بازم ممنون

زهره خانوم+خدا نگهدار دخترم

من-خداحافظ

ی مین بعد صدای زنگ اومد رفتم و ایفون رو بردارم که رایان نزاشت

مهرداد+به به سلام بر اهل خانه

من-سلام داداش خوبی

مهرداد+اره عالیم

پشه+سلام زن داداش

من-سلام پشه خوبی

چشمم به شکم بزرگ شدش خورد

من-اخی فندوق خاله خوبه

پشه+اوووف مهلا پدرم و در اومد از بس لگد میزنه

مهرداد اومد و بغلم کرد همدیگه رو محکم بغل میکردیم و مثه قبلا همدیگه رو ابلیمو میکردیم

رایان+مهرداد بسه داداش مهلا رو خیلی فشار نده


romangram.com | @romangram_com